loading...
awaken
awaken بازدید : 122 یکشنبه 21 آبان 1391 نظرات (0)

 

پيش بيني هاي «رنه گنون» (عبدالواحد يحيي) از افول و فروپاشي تمدّن مادّي غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقيقت كه با نظر به داده هاي آيين هاي باستان و اديان ابراهيمي ارائه شده خبر مي دهد. نظريّه پايان تاريخ «فوكوياما» پيروزي نهايي نظام غربي و حاكميّت ابدي آن بر سرتاسر جهان را پيش بيني كرده است و نظريّه «برخورد تمدّن ها» از «هانتنگتون» جنگ جهاني تمدّن ها و نظم جهاني نوين براساس مرزهاي تمدّني را در پايان اين دوره از جهان، پيش بيني مي كند.

 

نويسنده  :  علي معموري

دوره پاياني دنيا
آخر به بخش پاياني هر مجموعه گفته،[1] و زمان در لغت بر وقت كم يا زياد اطلاق مي شود.[2] و مقصود از آن در اين جا روزگار و عمر جهان است. «آخرالزمان» تركيبي اضافي و به معناي بخش پاياني حيات دنيا است. واژه آخرالزمان در قرآن به كارنرفته؛ امّا مطالب گوناگوني درباره اين موضوع از آيات قابل استفاده است. قرآن به طور كلّي، جهانيان را به دو بخش پيشينيان (الأَوّلينَ، المُستَقدِمينَ) و پسينيان (الأَخِرينَ، المُستَـخِرينَ) قسمت كرده است (واقعه/56 ، 13 و 39 و 49؛ حجر/15، 24) افزون بر آن، آياتي در قرآن از ميراث بري زمين به وسيله صالحان و مستضعفان، پيروزي نهايي حق بر باطل و گسترش اسلام در سرتاسر جهان سخن مي گويد كه پس از وقوع بلاها و فتنه هاي بسيار محقّق مي شود. (اعراف/7،128؛ نور/24، 55 ؛ قصص/28، 5 ؛ فتح/48، 28 و...) اين آيات با دوره پاياني دنيا ارتباط دارند[3] و برخي از نشانه هاي قيامت كه از آن به «اَشْراطالساعة» تعبير شده (محمد /47، 18) نيز در اين بخش واقعند. در روايات و تفاسير، بسياري از نشانه هاي آخرالزمان از اشراط الساعة نيز شمرده شده است؛[4] از اين رو براي جدايي اين دو موضوع مقاله آخرالزمان به حوادث و تحوّلات اجتماعي در واپسين دوره حيات بشري اختصاص يافته كه معمولا در كتاب هايي تحت عنوان الْمَلاحِمُ والْفِتَن[5] و كتاب هاي مربوط به غيبت امام زمان[6](عج) بررسي مي شوند و اشراط الساعة به حوادث طبيعي و دگرگوني هاي كيهاني در آستانه قيامت، مانند: طلوع خورشيد از مغرب، پوشيده شدن آسمان از دود، تاريك شدن خورشيد و ماه و ستارگان، متلاشي شدن كوه ها و... محدود شده است.[7]
تعبير «اليوم الأخر» كه در قرآن فراوان به كار رفته، با جهان آخرت مرادف و ناظر به اين واقعيّت است كه زندگاني آن جهان، در پي حيات دنيايي، سرانجامِ نهايي آن است[8]؛ در نتيجه، اين اصطلاح نيز به بحث «آخرالزمان» مربوط نمي شود. از آن جا كه مفهوم «آخر» نسبي است و در تاريخ انقراض دنيا اختلاف فراواني وجود دارد[9] و قرآن نيز از تعيين وقتي مشخّص براي آن پرهيز كرده (لقمان/31، 34؛ احزاب/33، 63 و زخرف/43، 85) محدوده آخرالزمان به دقّت قابل اندازه گيري نيست؛ با اين حال، با استفاده از روايات[10] مي توان بعثت پيامبر خاتم را سرآغاز دوره «آخرالزمان» دانست[11]؛ البتّه در بيش تر روايات، آخرالزمان به دوره پاياني كه با ظهور مهدي(عج) مقارن است، اطلاق شده است.
بشر به مقتضاي حبّ ذات و طبيعت جست و جو گر خود، همواره به سرانجام دنيا مي انديشيده است.[12] همه اديان الهي و بيش تر مكاتب بشري، درباره پايان تاريخ، اظهار نظر كرده اند.[13] در همه پيش گويي هاي مربوط به آخرالزمان، خبرهاي وحشتناك و نگران كننده اي وجود دارد؛[14] ولي اغلب بر اين امر اتّفاق نظر است كه پايان كار بشر، روشن و سعادت آميز است.[15] در تمام فرقه ها و مذاهب اسلامي، كم و بيش سرانجام سعادت مند بشر پيش بيني شده است.[16]در متون زرتشتي (از آيين هاي باستان) به صراحت از دوره طلايي بشر در پايان جهان ياد شده كه به آشوب ها و بلاهاي بسيار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسين منجي (سوشيانس) محقّق مي شود.[17] در آيين هندوان نيز هر دوره انساني به چهار قسمت تقسيم شده كه قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدريجي معنويت اوّليه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبير مي شود؛ سپس منجي بشر ظاهر و با فروپاشي جوامع انساني و ازبين رفتن شرارت ها، دوره اي نو آغاز مي گردد.[18] در متون بودايي نيز از اين دوره، سخن به ميان آمده است.[19] در اديان ابراهيمي، بيش از آيين ها و مكاتب ديگر بر دوره طلايي بشر در پايان تاريخ، تأكيد شده است. در عهد عتيق، برقراري سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پيش بيني شده كه به وسيله «مشيح» محقّق مي شود.[20] در عهد جديد نيز به اين مطلب پرداخته شده[21] و مكاشفه يوحنا به طور كامل به حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص يافته و در پايان آن، به برقراري صلح و آرامش جهان تحت حاكميت مؤمنان اشاره شده است.[22] در ميان مكاتب بشري، پيش بيني «ماركس» از مدينه كمونيستي همراه با كمون نهايي ايجاد شده، تصويري از جامعه بي طبقه و بي نياز از دولت را ارائه مي دهد.[23] پيش بيني هاي «رنه گنون» (عبدالواحد يحيي) از افول و فروپاشي تمدّن مادّي غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقيقت كه با نظر به داده هاي آيين هاي باستان و اديان ابراهيمي ارائه شده خبر مي دهد.[24] نظريّه پايان تاريخ «فوكوياما» پيروزي نهايي نظام غربي و حاكميّت ابدي آن بر سرتاسر جهان را پيش بيني كرده است[25] و نظريّه «برخورد تمدّن ها» از «هانتنگتون» جنگ جهاني تمدّن ها و نظم جهاني نوي براساس مرزهاي تمدّني را در پايان اين دوره از جهان، پيش بيني مي كند.[26]

ديدگاه كلّي قرآن درباره پايان تاريخ
ديدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، ديدگاهي خوش بينانه بوده، پايان دنيا پاياني روشن و سعادت آميز دانسته شده است. سرانجامِ سعادت مند جهان، همان تحقّق كامل غرض از آفرينش انسان ها است كه چيزي جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلاَّ لِيَعبدونَ.» (ذاريات/51 ، 56) عبوديّت الهي در سطوح گوناگون فردي و اجتماعي آن، براساس برنامه ريزي خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند مي شوند: «وَعدَاللّهُ الَّذينَ ءَامَنوا مِنكُم وعَمِلوا الصَّـلِحـتِ لَيَستخلِفنَّهُم فِي الأَرضِ... ولَيُمَكِّننَّ لَهُم دِينَهُم الَّذِي ارتَضي لَهُم و لَيُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِم أَمناً يَعبُدونَنِي لاَيُشرِكونَ بِي شَيئاً» (نور/24،55)،«هُو الَّذِي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدي وَدِينِ الحَقّ لِيُظهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ.» (توبه/9،33؛ فتح/48،28 وصف/61 ،9)[27]
آيات ناظر به آينده جوامع انساني، بر عنصر خوش بيني در جريان كلّي نظام طبيعت و طرد عنصر بدبيني درباره پايان كار بشر تأكيد ورزيده، به نوعي فلسفه تاريخ براساس سير صعودي و تكاملي آن اشاره دارد.[28] از نگاه اسلام، دين با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در كامل ترين شكل خود به بشر عرضه شده: «اَليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم و أَتمَمتُ عَليكُم نِعمَتي و رَضيتُ لَكُم الإِسلمَ دِيناً» (مائده/5 ،3) و همواره با انتقال از جامعه اي به جامعه ديگر شكوفاتر مي گردد: «مَنْ يَرتدَّ مِنكُم عَن دِينِه فَسوفَ يأتِي اللّهُ بِقَوم يُحِبُّهم و يُحِبّونَه» . (مائده/5 ،54)[29] خداوند از پيامبران گذشته، پيمان گرفته كه به پيامبر خاتم(صلي الله عليه وآله)ايمان آورده، به او ياري رسانند (آل عمران/3،81) بنابراين، تمام نبوت ها و شرايع پيشين، مقدمه و پيش درآمد شريعت ختميّه اند.[30] از ظاهر برخي آيات، چون«والسَّـبقونَ السَّـبقونَ أُولــئِكَ المُقرَّبونَ... ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلينَ وَ قَليلٌ مِن الأَخِرين» (واقعه/56 ، 10 ـ 13 و 14) و نيز بعضي روايات[31] برمي آيد كه پيشينيان از مردم آخرالزمان، فضيلت و مرتبه بالاتري داشته اند؛[32] امّا اهل تفسير، سبقت گرفتگان را پيامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضيلتي براي اقوام گذشته نشمرده اند؛ زيرا طبيعي است كه اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله)، نسبت به تمام پيامبران ديگر و اصحابشان بسيار كم تر باشند؛[33] البته رواياتي نيز حاكي از نسخ آيه مزبور نقل شده[34] كه درست به نظر نمي رسد؛[35] و به دليل سطح بالاي معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسّي اقوام گذشته، جاي خود را در اسلام به معجزه عقلي و علمي (قرآن) داده[36] و وحي قرآني، با سخن از قرائت و علم و قلم، آغاز مي شود: «اِقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَق اِقرَأ و رَبُّكَ الأَكرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالقَلمِ عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم يَعلَم». (علق/96، 1 ـ 5) و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهليت در مقابل عصر علم و خرد ياد مي كند: «الجَـهِليَّةِ الأُولَي» [37] (احزاب/33،33) از اين رو، طبق روايات، سوره توحيد و شش آيه آغازين حديد، براي اقوامي در آخرالزمان نازل شده كه در كاوش هاي ديني، از اقوام پيشين ژرف انديش تر و دقيق ترند.[38] در روايات متعدد ديگر نيز دوره آخرالزمان و مردم آن، به رغم وقوع فتنه ها و آشوب هاي بسيار، بهترين زمان و بهترين مردم شناسانده شده اند؛[39] بنابراين، ميان ديدگاه خوشبينانه اسلام درباره پايان تاريخ و ظهور آفت هاي اجتماعي بسيار در آن دوره، هيچ گونه تنافي وجود ندارد. برخي از پيامبران نيز به دليل فضيلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواسته اند كه نام و راهشان در ميان آنان جاويد بماند. (شعراء/26،84)[40] قرآن، امت پيامبر را معتدل ترين و در نتيجه كامل ترين: «و كَذلِكَ جَعلنكُم أُمَّةً وَسَطاً» (بقره/2،143)[41] و بهترين امّت: «خَيرَ أُمَّة اُخرِجَت لِلنَّاسِ» (آل عمران/3،110) معرفي مي كند؛[42] بر همين اساس، خوارق عادت در آخرالزمان به كمترين ميزان رسيده خداوند از طريق سنتهاي طبيعي تاريخ، جوامع بشري را با آزمايش هاي مختلف به حدي از بلوغ، شعور و تجربه مي رساند كه زمينه حكومت جهاني صالحان مهيا شده[43] و بر اساس سنّت هميشگي خويش، مؤمنان را بر همه موانع چيره ساخته، به فتح و پيروزي پايدار مي رساند: «إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَــلِبون». (صافات/37،172 و 173)[44] از مجموعه مباحث گذشته مي توان نتيجه گرفت كه دوره اسلامي، همان دوره آخرالزمان است كه تحقق كامل ديدگاه مثبت اسلام درباره پايان تاريخ، در عصر ظهور اماممهدي(عج) به وقوع خواهد پيوست.

نشانه ها و رخدادهاي مهم آخرالزمان
ختم نبوت و نزول واپسين شريعت كه با ظهور پيامبر اسلام تحقق يافت، نخستين نشانه پايان تاريخ به شمار مي رود؛[45] لذا مفسران، مقصود ازنشانه هاي قيامت رادر آيه ذيل، بعثت پيامبر(صلي الله عليه وآله)دانسته اند كه نسبت به عمر جهان، فاصله بسيار كمي تا قيامت دارد:[46]«فَهَل يَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأتِيَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها». (محمد/47،18)
در آخرالزمان وقايع فراوان ديگري نيز پيش بيني شده كه بيش تر به دوره پاياني آن (مقارن با ظهور مهدي) مربوط مي شود.

1. بحران معنويّت:
پيش از ظهور امام زمان(عج) جوّ حاكم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود. «اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و هُم فِي غَفلَة مُعرِضون.» (انبياء/21، 1) در اين آيه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شده اند.[47] در روايات نيز منظور از اشراط الساعة كه در آيه 18 سوره محمد/47 به آن اشاره شده، رواج بيش از حدّ كفر، فسق و ظلم دانسته و موارد متعدّدي از آن بر شمرده شده است.[48]

2. وقوع اختلاف ها و درگيري هاي بسيار:
يكي از نشانه هاي آخرالزمان، اختلاف ها و درگيري هاي فراوان ميان گروه هاي گوناگون است: «فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَينهِم فَويلٌ لِلَّذينَ كَفَروا مِن مَشهَدِ يَوم عَظِيم.» (مريم/19، 37) روايات، اين آيه را به ظهور فرقه هاي مختلف در جهان اسلام مربوط دانسته اند كه در آخرالزمان پديد آمده، موجب اختلاف هاي بسيار خواهند شد.[49] آيه «يَلبِسَكُم شِيَعًا و يُذِيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعض» (انعام/6 ، 65) نيز به وقوع اختلاف ها و قتل و كشتار در آخرالزمان تفسير شده است.[50] بر اساس روايتي، آيه «ولَنبلونَّكم بشيء مِن الخَوف و الجُوع و نَقص من الأَمولِ و الأَنفُس...» (بقره/2،155) به ترس و ناامني، گرسنگي و قحطي و فقر و كشتار در آخرالزمان اشاره دارد.[51]

3. ظهور دجّال:
درهرسه دين آسماني يهود، مسيحيت واسلام، ظهورفاسدترين ومخرّب ترين جريان منحط در طول تاريخ، پيش بيني و از خطر آن پرهيز داده شده است.[52] دجّال كه تجسّم كفر، فريب و گمراهي است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خويش مي خواند. برخي از مفسّران، تفسير آيه «لَخلقُ السّموت و الأرض أكبر من خلق النّاس» (غافر/40،57) را به ظهور دجّال ناظر دانسته اند كه درديد مردم، عظيم ترين موجود جلوه مي كند؛[53] در حالي كه خداوند، او را از بسياري مخلوقات ديگر كوچك تر مي شمارد.[54] سرانجام اين پديده به دست عيسي(عليه السلام)محو و نابود خواهد شد.[55]

4. وقوع مصائب:
برخي از آيات عذاب بر كافران و گنه كاران آخرالزمان كه نزول عذاب را انكار مي كنند؛ تطبيق داده شده است: «إن أتـكُم عَذابُهُ بَيَـتاً أَو نَهاراً مَا ذَا يَستَعجِلُ مِنهُ المُجرِمونَ». (يونس/10،50) «فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرين». (صافات/37،177)[56] با استفاده از آيه 65 انعام/6 برخي از اين عذاب ها بدين شرح گزارش شده اند: صدايي هراسناك و دود در آسمان و حاكمان ستمگر «قُل هُو القادِرُ عَلي أَن يَبعَثَ عَليكُم عَذاباً مِن فَوقِكُم» ، فرو رفتن برخي انسان ها در زمين «أَو مِن تَحتِ أَرجُلِكُم» اختلافات بسيار در دين، «أَو يَلبِسَكُم شِيَعاً» قتل و كشتار «و يُذِيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعض». در اين دوره زماني،[57] ترس و ناامني، گرسنگي و قحطي و فقر و كشتار نيز بسيار رخ خواهد داد: «وَ لَنبلُونَّكُم بِشَيء مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقص مِن الأَمولِ وَالأَنفُس... .» [58]

5 . خروج سفياني:
بيش تر مفسّران، از ظهور لشكري طغيان گر كه آخرالزمان در كشورهاي اسلامي به ستم و تعدّي پرداخته، سرانجام در صحرايي بيرون از مكّه، گرفتار عذاب الهي مي شوند، خبر داده و آيه «ولَو تَري إِذ فَزِعُوا فَلاَ فَوتَ و أُخِذوا مِن مَكان قَرِيب» (سبأ/34،51) را درباره آن لشكر دانسته اند. در روايات شيعه و سنّي، نام رهبر اين لشكريان، سفياني ذكر شده است.[59] آيه «أَفأَمِنَ الَّذينَ مَكَروا السَّيِّـَاتِ أَن يَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ... .» (نحل/16، 45) نيز كه توطئه گران را به فرو رفتن در زمين تهديد مي كند، بر لشكر سفياني تطبيق داده شده است.[60] آيه «...ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلي أَدبارِهَا» (نساء/4، 47) نيز درباره بازماندگان لشكر سفياني تأويل شده كه صورت هايشان معكوس گشته، پشت سرشان قرار مي گيرد.[61]

6 . نداي آسماني:
بنابر روايات شيعه، جبرئيل نخستين كسي است كه با امام زمان(عج) بيعت و با صدايي بلند به گونه اي كه به گوش همه جهانيان برسد، اين آيه را تلاوت مي كند: «أَتي أَمرُ اللّهِ فَلاَ تَستَعجِلُوهُ= فرمان خدا رسيد؛ پس ديگر شتاب مكنيد». (نحل/16، 1)[62] آيه «وَاستَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِ مِن مَكان قَريب يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروجِ» (ق/50 ،41و42) نيز درباره اين حادثه، تأويل شده است.[63]

7. ظهور منجي بزرگ بشر:
مهم ترين رخ داد آخرالزمان، ظهور دوازدهمين امام شيعيان براي رهايي انسان ها است: «جَاءَالحَقُّ و زَهقَ البـطِلُ إِنَّ البـطِلَ كانَ زَهوقًا.» (اسراء/17، 81) اين آيه كه از پيروزي چشم گير حق بر باطل سخن مي گويد، در روايات به ظهور مهدي(عج) تأويل شده است.[64] آيه 148 بقره/2 (أَينَ ماتَكونُوا يَأتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا) نيز بر ياران نخستين مهدي(عج) كه خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر مي سازد، تطبيق داده شده است[65]. آيه «فَإِن يَكفُربِها هـؤُلاَءِ فَقَد وَكَّلنا بِها قَومًا لَيسوا بِها بِكـفرين» [66] (انعام/6 ،89) نيز چنين است.

8 . نزول عيسي(عليه السلام):
يكي از رخ دادهاي آخرالزمان، فرود آمدن عيسي(عليه السلام)از آسمان است: «و إِنَّه لَعِلمٌ لِلسَّاعَةِ فَلاتَمتَرُنَّ بِها» (زخرف/43، 61)، «وإِن مِن أَهلِ الكِتـبِ إِلاَّ لَيُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ.» (نساء/4، 159) مفسّران با استفاده از اين آيات، ظهور دوباره عيسي(عليه السلام)در آخرالزمان را پيش بيني كرده اند[67] و در روايات نيز تصريح شده كه وي در بيت المقدّس به نماز جماعت امام زمان(عج) اقتدا و در جنگ هاي ايشان نيز شركت خواهد كرد.[68] براساس اين تفسير، فرود آمدن عيسي(عليه السلام)از آسمان، يكي از نشانه هاي نزديكي قيامت شمرده شده و از ايمان آوردن همه اهل كتاب به حضرت عيسي(عليه السلام)در آخرالزمان كه يكي از فرماندهان امام زمان به شمار مي رود، خبر داده شده است.

9. خروج جنبنده اي از زمين:
قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبده اي حكايت مي كند كه هنگام روي گرداني مردم از معنويّت، از زمين خارج شده، با مردم سخن مي گويد.[69]«و إِذا وَقعَ القَولُ عَلَيهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُكَلِّمُهُم أَنَّ النَّاسَ كَانوا بِـَايـتِنا لاَيُوقِنون». (نمل/27، 82) در تفاسير، مطالب بسياري درباره اين موجود شگفت بيان شده[70] كه تا حدّ بسياري غير واقعي و بي اساس به نظر مي رسد[71] و در ظاهر برگرفته از منابع اسرائيلي است.[72]

10. هجوم يأجوج و مأجوج:
قومي وحشي و فاسد با تخريب سدّ ذوالقرنين، در اندك زماني سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد كرد تا آن كه بنابر روايات، در عصر ظهور مهدي، به طور كلّي از بين خواهد رفت.[73]«حَتَّي إِذا فُتِحَت يَأجوجُ و مَأجوجُ و هُم مِن كُلِّ حَدَب يَنسِلون.» (انبياء/21،96) برخي، يأجوج و مأجوج را يكي از نژادهاي انساني، با صفات ظاهري خاص يا موجوداتي خارق العاده دانسته اند كه از پشت مانعي مادّي خارج شده، به كشتار مردم و تخريب منابع طبيعي خواهند پرداخت.[74] برخي ديگر نيز آنان را نمادي از يك تمدّن مادّي مخرّب شمرده اند كه سدّ معنويِ ساخته شده به دست پيامبران را منهدم و حيات طبيعي و معنوي را بر كره زمين تهديد خواهد كرد؛[75] در هر حال، بيش تر مفسّران با استناد به آيه «وَ تَرَكنَا بَعضَهُم يومَئِذ يَموجُ فِي بَعض و نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعنهم جَمعًا» (كهف/18، 99) كه بنابر قول مشهور، به هجوم آنان اشاره داشته و بي درنگ از قيامت سخن به ميان آورده، آن را از نشانه هاي متّصل به قيامت شمرده اند و سخن از بازگشت برخي اقوام گذشته را هنگام خروج يأجوج و مأجوج مربوط به قيامت دانسته اند:[76]«و حَرَامٌ عَلي قَريَة أَهلَكنها أَنَّهُم لاَيَرجِعونَ حَتَّي إِذا فُتِحَت يَأجوجُ و... .» (انبياء/21، 95 و 96) برخي ديگر، اين حادثه را به استناد روايات بسيار، به دوران ظهور مربوط دانسته[77] و اشاره به بازگشت برخي اقوام را به مسأله «رجعت» ارتباط داده اند.[78]

11. رجعت:
در آخرالزمان برخي از نيكوكاران و بدكاران زمان هاي گذشته، دوباره زنده مي شوند. «وَ يَومَ نَحشُرُ مِن كُلِّ أُمَّة فَوجاً مِمَّن يُكَذِّبُ بِـَايـتِنا.» (نمل/27، 83) اين آيه فقط به برانگيخته شدن عدّه اي از مكذّبان و نه همه آن ها اشاره كرده؛ بدين جهت، روايات و مفسّران شيعه، ميان مصداق اين آيه و قيامت، تفاوت قائل شده و آيه را به آخرالزمان مربوط دانسته اند كه عدّه اي از نيكوكاران و بدكاران اعصار گذشته، زنده شده، هر يك نتيجه دنيايي اعمال خويش را خواهد ديد.[79] مرگ و زندگي دوباره: «رَبَّنا أَمَتَّنا اثنَتَينِ و أَحيَيتَنَا اثنَتَينِ» (غافر/40، 11)،[80] عذاب پيش از عذاب بزرگ: «و لَنُذيقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنَي دُونَ العَذابِ الأَكبَر» (سجده/32، 21)،[81] ظهور بندگان پيكارجو پيش از قيامت: «فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولـهُما بَعَثنا عَلَيكُم عِباداً لَنا أُولِي بَأس شَديد» (اسراء/17،5)،[82] ميثاق پيامبران با خداوند براي ايمان آوردن و ياري رساندن به پيامبراسلام: «و إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثـقَ النَّبِيّينَ ... لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ» (آل عمران/3،81)[83] و منّت الهي بر مستضعفان تاريخ: «و نُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّةً و نَجعَلَهُم الورِثين.» (قصص/28،5)[84] همگي به رجعت، تفسير و تأويل شده اند؛ با اين حال در تفسير آيات پيشين، آراي ديگري نيز گفته شده است.[85]

12. صلح و آرامش پايدار در سرتاسر جهان:
پس از پيروزي حضرت مهدي(عج) و يارانش، آرامش و معنويّت بر جهان حاكم خواهد شد:«وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ ءَامَنوا ... وَ لَيُبدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً... .» (نور/24، 55)، «إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ يُورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ و العـقِبَةُ لِلمُتَّقين» (اعراف/7،128)، «و قـتِلوهُم حَتَّي لاَتَكونَ فِتنةٌ و يَكونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه» (انفال/8 ، 39)،«لِيُحِقَّ الحَقَّ و يُبطِلَ البـطِلَ.» (انفال/8 ، 8) اين آيات و آيات ديگر كه از ميراث بري صالحان و مستضعفان و جانشيني آنان در زمين ياد مي كند (انبياء/21،105 و اعراف/7، 137 و قصص/28، 5) همگي بيان گر اين واقعيّتند كه سرنوشت اين جهان، پس از جهادي الهي به امامت امام زمان(عج) سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانيان همگي در سايه حكومت حضرت در صلح و معنويّت به سرخواهند برد.[86] افزون بر اين، تحقّق كامل آيات«وَ لَه أَسلَمَ مَن فِي السَّمـوتِ و الأَرضِ» (آل عمران/3، 83) و «يُحيِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» (حديد/57 ،17) و «اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفروا مِن دِينِكُم فَلاتَخشَوهُم وَ اخشَون» (مائده/5 ، 3) و «يَومئذ يَفرُح المؤمِنونَ بِنَصرِاللّهِ...» (روم/30، 4 و 5) نيز در اين دوره زماني دانسته شده است.[87] در آن هنگام، همه نعمت هاي آسمان و زمين بر آن ها نازل و از آسايش و سعادت كامل بهره مند خواهند شد: «لَفَتحنَا عَليهِم بَركـت مِنَ السَّماءِ والأَرضِ... .» (اعراف/7، 96)[88] چون اين مردم در سايه حكومت حضرت مهدي به بالاترين حدّ رشد و بلوغ مي رسند، بدين ترتيب، خلافت انسان بر زمين به كامل ترين حدّ خود خواهد رسيد؛ در عين حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدي يا امامان ديگر هنگام رجعت) تا قيامت در دنيا حضور داشته، جامعه انساني هيچ گاه از حضورشان بي نياز نمي شود.[89]

منبع: avinyfilm.ir

منابع:
الاتقان؛ انوارالتنزيل، بيضاوي؛ اوپانيشاد؛ اوستا؛ الايقاظ من الهجعه؛ بحارالأنوار؛ بحران دنياي متجدّد؛ برخورد تمدّن ها و بازسازي نظم جهاني؛ البرهان في تفسير القرآن؛ بودا؛ تاريخ ابن خلدون؛ تاريخ الغيبة الكبري؛ تاريخ ما بعد الظهور؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم؛ تفسير التحرير والتنوير؛ تفسير العيّاشي؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير؛ تفسير القمي؛ التفسيرالكبير؛ تفسير من وحي القرآن؛ تفسير نمونه؛ تفسير نورالثقلين؛ جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبي؛ خاتميّت؛ الدرّالمنثور في التفسير بالمأثور؛ روح المعاني في تفسير القرآن العظيم؛ سفينة البحار؛ سيطره كميت و علائم آخرالزمان؛ صحيح البخاري؛ علي و پايان تاريخ؛ الغيبه، شيخ طوسي؛ الفتن والملاحم في آخرالزمان، ابن كثير؛ الفرقان في تفسير القرآن؛ فلسفه تاريخ؛ في ظلال القرآن؛ قيام و انقلاب مهدي؛ الكافي؛ كتاب مقدّس؛ الكشّاف؛ الكشّاف الموضوعي للقرآن الكريم؛ كشف الأسرار و عدّة الأبرار؛ الكليّات؛ لسان العرب؛ ماركس و ماركسيسم؛ مجلّه اطلاعات سياسي و اقتصادي؛ مجمع البيان في تفسير القرآن؛ الملاحم و الفتن، ابن طاووس؛ الميزان في تفسير القرآن؛ نجات بخشي اديان؛ نهج البلاغه؛ نهج البيان؛ هزاره گرايي.

پي نوشت:
[1] الكلّيات، ج 1، ص 83 .
[2] لسان العرب، ج 6، ص 86، «زمن».
[3] قيام وانقلاب مهدي، ص 5 و 6 .
[4] روح المعاني، مج14، ج26، ص 80 ـ82 ؛ نمونه، ج21، ص 449 ـ 451.
[5] الفتن والملاحم في آخرالزمان، ابن كثير؛ الملاحم والفتن، ابن طاووس.
[6] الغيبه، طوسي.
[7] الكشّاف الموضوعي، ج1، ص 97 ـ 102.
[8] التحقيق، ج 1، ص 46، «أخر».
[9] هزاره گرايي، ص 21.
[10] بحارالانوار، ج 40، ص 177؛ ج 2، ص 87 ؛ ج 9، ص 319؛ ج 12، ص 282؛ ج 14، ص 83 و 84 ؛ ج 15، ص 203؛ ج 16، ص 18 ـ 21؛ ج 20، ص 222؛ ج 21، ص 317 و 351.
[11] التحرير والتنوير، ج 26، ص 104.
[12] تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 303.
[13] نجات بخشي در اديان، ص 13 و 14؛ علي و پايان تاريخ، ص15 25.
[14] هزاره گرايي، ص 25.
[15] نجات بخشي در اديان، ص 13 و 14.
[16] قيام و انقلاب مهدي، ص 5 .
[17] اوستا، گاهان، يسنه 46، ب 3 و يَشتها، ارديبهشت، ب 10 ـ 17 و فروردين، ب 129؛ نجات بخشي در اديان، ص 3 ـ 71.
[18] بحران دنياي متجدّد، ص 1 و اوپانيشاد، ص 772 ـ 774 و 737.
[19] بودا، ص 518 و 519 ؛ علي و پايان تاريخ، ص 23.
[20] كتاب مقدّس، اشعياء 11 و 12، يوئيل 3 و 4، زكريا 9، دانيال 2: 44، و 7: 13 و 27.
[21] كتاب مقدّس، متي 24: 15 ـ 44، و رسل 2: 17 ـ 21.
[22] كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنا 4 ـ 22؛ نجات بخشي در اديان، ص 113 133.
[23] ماركس و ماركسيسم، ص 91 ـ 94.
[24] بحران دنياي متجدّد، ص 2، 20، 55 ، 105، 154 و 186؛ علائم آخرالزمان، ص 188 ـ 199، 200 و 318.
[25] «پايان تاريخ و آخرين انسانها» مجله اطلاعات سياسي و اقتصادي، ص 22.
[26] برخورد تمدّن ها و بازسازي نظم جهاني، ص 485 و 516 .
[27] تاريخ الغيبة الكبري، ص 233 ـ 239؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص 33.
[28] قيام و انقلاب مهدي، ص 6 و 14.
[29] فلسفه تاريخ، ص 247 ـ 251.
[30] نهج البلاغه، ص 20؛ خاتميّت، ص 21.
[31] صحيح بخاري، ج 4، ص 228 و 229.
[32] بيضاوي، ج 5 ، ص 284؛ من وحي القرآن، ج 21، ص 329.
[33] نهج البيان، ج 5 ، ص 135؛ نمونه، ج 23، ص 207.
[34] الدرّالمنثور، ج 8 ، ص 8 .
[35] الكشاف، ج 4، ص 459.
[36] الاتقان، ج 2، ص 252.
[37] خاتميت، ص 36 ـ 39.
[38] الكافي، ج 1، ص 91.
[39] بحارالأنوار، ج 52 ، ص 124 و 125؛ كتاب الغيبه، نعماني، ص206.

 

برگرفته از وعده صادق

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتان در مورد مطالب وبلاگ چیست؟
    مهمترین برنامه جهت تعجیل در ظهورچیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 211
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 158
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 303
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 687
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 820
  • بازدید ماه : 820
  • بازدید سال : 9,605
  • بازدید کلی : 108,278