loading...
awaken

امام خمینی (رحمة الله علیه) همچنین تیر خلاص را به « اسرائیل » زدند و « اسرائیل » را نه کشوری مستقل، بلکه زاییده ی توطئه ی « شرق » و « غرب » عالم، معرفی نمودند:(263)

 

« اسراييل با تباني و همفكري دولتهاي استعماري غرب و شرق زاييده شده و براي سركوبي و استعمار ملل اسلامي بوجود آمد و امروز از جانب همه ی استعمارگران، حمايت و پشتيباني مي شود. »

 

از جملات فوق می توان به عمق بینش امام خمینی (رحمة الله علیه) پی برد، چرا که ایشان نیز از سال ها قبل به « توطئه ای بین المللی » در ساخت « اسرائیل » پی برده بودند و در این زمینه هشدار می دادند.

 

از سوی دیگر امام خمینی (رحمة الله علیه) از همان ابتدای نهضت اسلامی در سال های 1342 و 1343 هجری شمسی، « آمریکا » را نیز به عنوان دشمن بزرگ اسلام و ایران و حامی بزرگ « اسرائیل » معرفی می نمودند(264) و این رویه تا بعد از انقلاب اسلامی ایران و پایان عمر  با برکتشان  ادامه  داشت. در کلام امام خمینی (رحمة الله علیه) از « آمریکا » با عنوان « شیطان بزرگ » یاد می شد(265) و امام (رحمة الله علیه) همواره علیه « آمریکا » و « جنایاتش » موضع می گرفتند؛ تا جایی که در  قضیه ی « تسخیر لانه ی جاسوسی (سفارت آمریکا) » نیز امام از مواضع دانشجویان انقلابی، حمایت می کردند.(266)

 

جملات زیر که از بین سخنان امام خمینی (رحمة الله علیه) انتخاب شده است، مواضع ایشان را در رابطه با « دولت آمریکا » به خوبی نشان می دهد:(267)

 

« آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا برای سیطره ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی‌‌‌ نماید. آمریکا مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین‌‌‌ الملل سازماندهی می‌‌‌ گردد، استثمار می‌‌‌ نماید. آمریکا با ایادی مرموز  و  خیانتکارش،  چنان  خون  مردم بی‌‌‌ پناه را می‌‌‌ مکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند. »

 

« مستضعفین وظیفه‌‌‌ شان را با مستکبرین بفهمند. این  مستضعفین اکثراً نمی‌‌‌ دانند. ما هم نمی‌‌‌ دانیم. ما هم جزء مستضعفین هستیم. نمی‌دانیم که اینها به  سر  ما چه آورده‌‌‌ اند. بعضی از ورقه‌‌‌ های کوچکش  دست  ماست  و می‌‌‌ دانیم. بعضی مشاهدات ما هست و چیزهایی که به چشم دیدیم. اما مسائل زیاد زیر پرده را ما نمی‌‌‌ توانیم بفهمیم. ما می‌‌‌ خواهیم آن مقداری که فهمیدیم و آن مقداری که امکان دارد بفهمیم این را. درست عرضه کنیم به مستضعفین دنیا. به ممالک دنیا. تا بفهمند مستضعفین که این مستکبرین با آنها چه می‌‌‌ کنند. این ابر قدرتها با اینها چه می‌‌‌ کنند. ما می‌‌‌ خواهیم بفهمانیم به خود ملت آمریکا که نسبت به ملت آمریکا اینها چه کردند تا حالا. اینها چه جنایاتی کردند که ملت آمریکا را هم در نظر مردم دارند از بین می‌‌‌ برند. اینها چقدر به خود آمریکا لطمه وارد کردند، لطمه حیثیتی، لطمه انسانی، و چقدر به سایر کشورها و ملتها. »

 

« آمریکا این تروریست بالذات، دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده، و همپیمان او صهیونیسم جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می‌‌‌ شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند. »

 

« دشمن اصلی اسلام و قرآن کریم و پیامبر عظیم الشأن (صلی الله علیه و آله و سلم ابرقدرتها، خصوصاً آمریکا و ولیده فاسدش اسرائیل است. »

 

« آمریکا شماها را برای نفتتان می‌‌‌ خواهد، شما را برای این می‌‌‌ خواهد که بازار درست کند، که نفتتان را ببرد و بنجلها را بیآورد به شما بفروشد. »

 

« مهمترین و درد آورترین مسأله‌‌‌ ای که ملتهای اسلامی و غیر اسلامی کشورهای تحت سلطه با آن مواجه است، موضوع آمریکاست. »

 

« ما اعتقادمان این است که باید مسلمین با هم متحد بشوند و تو دهنی بزنند به آمریکا؛ و بدانند که می‌‌‌ توانند. »

 

« اگر ما همه از بین برویم بهتر است از این که ذلیل باشیم زیر دست صهیونیسم، و زیر دست آمریکا. »

 

« ما نمی‌‌‌ خواهیم که به آمریکا ظلم کنیم و نمی‌‌‌ خواهیم که زیر بار ظلم آمریکا برویم. آنها کارهایی که کردند و ظلم به ما بوده است، ما آنها را تحمل نخواهیم کرد. اما روابط دوستانه با همه ملتها داریم و دولتها هم اگر به طور احترام با ما رفتار کنند، ما هم احترام متقابل را رعایت می‌‌‌ کنیم. »

 

اما  امام خمینی (رحمة الله علیه)   در   سخنان  گهربار  خویش،   پیکان   حملات  را  تنها  متوجه « آمریکا » و  « اسرائیل »  ندانستند و از الفاظی  همچون  « صهیونیسم بین الملل »، « سلطه طلبان » و ... بهره بردند تا نه فقط « مردم ایران »، بلکه « مسلمانان » و  حتی « سایر مستضعفان جهان را اعم  از  مسلمان  یا  غیر مسلمان » متوجه نقشه ی شوم « فراماسونری دجال »  یا  همان  « نظام سلطه »  به  رهبری  « آمریکا »  و  محوریت « اسرائیل » نمایند و « مستضعفان عالم » را به تلاش برای مبارزه با « دجال » و اصحابش فراخوانند تا لایق به ارث بردن خلیفگی خداوند گردند:(268)

 

« آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا برای سیطره ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی‌‌‌ نماید. آمریکا مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین‌‌‌ الملل سازماندهی می‌‌‌ گردد، استثمار می‌‌‌ نماید. آمریکا با ایادی مرموز  و  خیانتکارش،  چنان  خون  مردم بی‌‌‌ پناه را می‌‌‌ مکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند. »

 

« مستضعفین وظیفه‌‌‌ شان را با مستکبرین بفهمند. این  مستضعفین اکثراً نمی‌‌‌ دانند. ما هم نمی‌‌‌ دانیم. ما هم جزء مستضعفین هستیم. نمی‌دانیم که اینها به  سر  ما چه آورده‌‌‌ اند. بعضی از ورقه‌‌‌ های کوچکش  دست  ماست  و می‌‌‌ دانیم. بعضی مشاهدات ما هست و چیزهایی که به چشم دیدیم. اما مسائل زیاد زیر پرده را ما نمی‌‌‌ توانیم بفهمیم. ما می‌‌‌ خواهیم آن مقداری که فهمیدیم و آن مقداری که امکان دارد بفهمیم این را. درست عرضه کنیم به مستضعفین دنیا. به ممالک دنیا. تا بفهمند مستضعفین که این مستکبرین با آنها چه می‌‌‌ کنند. این ابر قدرتها با اینها چه می‌‌‌ کنند. ما می‌‌‌ خواهیم بفهمانیم به خود ملت آمریکا که نسبت به ملت آمریکا اینها چه کردند تا حالا. اینها چه جنایاتی کردند که ملت آمریکا را هم در نظر مردم دارند از بین می‌‌‌ برند. اینها چقدر به خود آمریکا لطمه وارد کردند، لطمه حیثیتی، لطمه انسانی، و چقدر به سایر کشورها و ملتها. »

 

« سلامت و صلح جهان بسته به انقراض  مستکبرین  است؛  و  تا  این  سلطه‌طلبان بی‌‌‌ فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی‌رسند. »

 

« آمریکا این تروریست بالذات، دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده، و همپیمان او صهیونیسم جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می‌‌‌ شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند. »


« مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه مسلمین، بلکه مستضعفین بدانند و از آن نقطه حساس در مقابل مستکبرین و جهانخواران بایستند، و تا رهایی مظلومان از زیر ستم قدرتمندان از پای ننشینند. و مستضعفان که اکثریت قاطع جهان را تشکیل می‌‌‌ دهند مطمئن باشند که وعده حق‌تعالی نزدیک است و ستاره نحس مستکبران رو به زوال و افول است. »

 

امام خمینی (رحمة الله علیه) حتی به صورت صریحتر از کشورهای پلید  دیگری  که  شریک  جرم « آمریکا » و « اسرائیل » هستند، نام برده اند؛ به نحوی که در سخنرانی 4 آبان سال 1343 هجری شمسی و در هنگامی که نهضت اسلامی مردم ایران در ابتدای راه خود بود، به وضوح از دسایس کشورهای مختلف در امور جهان، پرده برداشتند:(269)

 

« آمریكا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریكا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر... »(270)

 

این فرمایش امام (رحمة الله علیه) نشان می دهد که امام خمینی (رحمة الله علیه)، دسایس و توطئه های جهانی را مربوط به یک یا دو کشور نمی دانستند، بلکه ایشان دست بسیاری از کشورها را در این توطئه ها می دیدند و مردم را به مقابله با این تشکیلات شیطانی و سیستم تحت هدایت « دجال » فرا می خواندند.

 

ذکر یک نکته ی بسیار مهم: در این قسمت ذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد و  آن  اینکه  اصطلاحاتی  همچون « صهیونیسم جهانی »، « سلطه طلبان »، « استکبار جهانی » و ... که مکرراً از سوی امام خمینی (رحمة الله علیه) به کار می رفت منافاتی با مطالبی  که تاکنون درباره ی « فراماسونری دجال » گفته شد، ندارد؛ زیرا اصطلاحات مذکور با یکدیگر قرابت بسیار دارند. در این میان یکی از عواملی که باعث شد تا ما از بین  این  اسامی مختلف، نام « فراماسونری جهانی » را برگزینیم، بحث « نماد شناسی » ماسونی   بود   که  با  وجود  نمادهایی  چون « چشم جهان بین »، « پرگار و گونیا »، « Baphomet »  و ...،  توضیح   آن ها   در  قالب  اصطلاحاتی  چون  « نظام سلطه »، « صهیونیسم »  و ...  بسیار  دشوار  بود.   همچنین   استفاده   از   واژه هایی   چون « صهیونیسم » می توانست تا حدودی بار مذهبی برای « نظام سلطه » به ارمغان  بیاورد  و  آن  را  به  « یهودیت »  و  تا  حدی « اوانجلیسم » محدود نماید که انتخاب نام « فراماسونری » این مشکل  را  نیز  رفع می نماید. بنابراین عبارات « صهیونیسم جهانی »، « سلطه طلبان »، « استکبار جهانی »، « نظام سلطه » و ... که مکرراً توسط امام خمینی (رحمة الله علیه) و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) بیان شده و ذکر می گردد، با « فراماسونری جهانی » یا همان « دجال احتمالی آخرالزمان » مطابقت دارد.

 

« فراماسونری جهانی » یا همان « دجال احتمالی آخرالزمان » که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همه ی نقشه هایش را نقش بر آب می دید، فعالیت های همه جانبه و گسترده ای برای نابودی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران، تدارک دید و از همان روزهای اول انقلاب، با انواع تحریم های اقتصادی، سیاسی، نظامی و ...، بمب گذاری  و  ایجاد نا امنی داخلی، حمایت از گروه های منافق و معاند نظام،  حمایت  از  حرکت های تجزیه طلبانه در مناطق مرزی، به راه انداختن جنگ تحمیلی 8 ساله علیه جمهوری اسلامی ایران و ... در صدد برآمد تا این انقلاب الهی را سرکوب نماید،(271) اما به لطف الهی از عهده ی این امر برنیامد. بالعکس، ندای ظلم ستیزی و آزادگی مردم ایران در جهان طنین انداز شد  و  ملل  مسلمان  در  سایر  نقاط  جهان  اعم  از  « فلسطین »، « لبنان »،  « یمن »، « بحرین » و ... از انقلاب اسلامی ایران الگو گرفتند و به مقابله با ظلم برخاستند.(272)

 

یکی از مهمترین جریان های مقاومت که به تأسی از انقلاب ایران شکل گرفت، نیروی مقاومت شیعی « حزب الله » در جنوب لبنان بود که در سال 1982 میلادی و حدود 4 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با هدایت و حمایت امام  خمینی (رحمة الله علیه) فعالیت های خود را آغاز نمود(273) و به عنوان خاری در چشم « فراماسونری دجال » و قلب آن یعنی  « اسرائیل » گشت و دامنه ی مبارزه  با  « دجال »  را  از  کیلومترها  دور  از « اورشلیم (بیت المقدس) »، به نزدیک « بیت المقدس » و مرزهای « اسرائیل » کشاند.

 

امام خمینی (رحمة الله علیه) تا پایان عمر مبارکشان، به مبارزه با « دجال » و اصحابش به خصوص « آمریکا » و « اسرائیل » ادامه دادند و در سال 1368 هجری شمسی (1989 میلادی) به دیدار معبود شتافتند و پرچم مبارزه با « دجال » را به سیدی جلیل القدر یعنی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) سپردند.(274)

 

البته لازم به ذکر است که امام خمینی (رحمة الله علیه) با وجودی که رسماً از انتخاب رهبر ایران بعد از رحلتشان خبر نداشتند و نمی دانستند مجلس خبرگان چه کسی را به رهبری برخواهد گزید، اما به دلیل الهامات الهی که به ایشان می شد، در زمان حیاتشان « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » را برای پذیرفتن این مسئولیت دشوار و رهبری جبهه ی مقاومت در برابر « دجال » آماده می کردند.

 

علاوه  بر سمت « ریاست جمهوری » که حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) »  به واسطه ی آراء مردم برعهده داشتند،(275) در مقاطعی نیز امام خمینی (رحمة الله علیه) ایشان را به « سمت نمایندگی ولی فقیه در شورای عالی دفاع » برگزیده بودند(276) تا ایشان با حضور در جبهه ها، روحیه ی « نبرد و مقاومت »  را  نیز  همچون  « علم و اجتهاد » تقویت  نمایند. همچنین  امام خمینی (رحمة الله علیه) در زمان حیاتشان، مسئولیت امور مربوط  به « فلسطین » و « لبنان » را به حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » سپردند تا ایشان در زمان رهبری خود نیز، بزرگترین دشمن برای « قلب دجال » باشند که در لباس « اسرائیل »  به  جنایت  مشغول  است.(277) خاطره ای  شنیدنی  از  زبان  رهبر  مقاومت « حزب الله لبنان »، « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) » نکات مهمی را بیان می کند:(278)

 

« در همان روزها، جمعی خدمت امام (رحمة الله علیه) رفته و به ایشان گفتند: « که ما به شما معتقدیم و شما رهبر ما هستید. » امام (رحمة الله علیه) فرمودند: « از صفر شروع کنید و با همین نیروی کم مبارزه کنید که پیروز خواهید شد. من از همین حالا می‌بینم که پیروزی از آن شماست! » از حضرت امام (رحمة الله علیه) خواستیم که در مسئله ی لبنان، نماینده‌ای معرفی کنند، تا مزاحم وقت ایشان نشویم. امام (رحمة الله علیه) آن زمان فرمودند: «نماینده ی تام‌ الاختیار من آقای خامنه‌ای (مد ظله العالی) هستند. » آقا هم خیلی با ما مهربان بودند. از نخستین روزهای شکل‌گیری حزب‌الله، ایشان مسئول ما بود. ایشان در مسائل اسرائیل، کارشناس‌تر از کارشناسان است.

 

بیش از نصف لبنان تحت اشغال بود که طی سه سال توانستیم ارتش اسرائیل را برای نخستین بار عقب برانیم. البته آن موقع تبلیغات نداشتیم و دنیا نفهمید که چه شده است. آن موقع ارتش و دولت لبنان هم با ما  دشمن  بود.  اما،  کار را  ادامه  دادیم. امام (رحمة الله علیه) فرموده بودند: «تا اخراج کامل ادامه دهید.» پس از رحلت امام (رحمة الله علیه) رسیدیم خدمت آقا که الآن شما رهبر ما هستید، یک نفر را معرفی کنید تا زیاد مزاحم شما هم نشویم. آقا فرمودند: « نه خیر، مسئله ی اسرائیل و لبنان مربوط به من است و من خودم مسئول این مسئله هستم. » آقا خصوصیات تک‌تک ما را می‌شناسند. این ارتباط عمیق، از مهم‌ترین عوامل پیروزی و از بزرگترین برکات برای حزب‌الله بود. »(279)

« حزب الله » لبنان: تربیت یافته ی امام خمینی (رحمة الله علیه) و سربازان امام خامنه ای (مد ظله العالی).

 

 

از خاطره ی فوق که از زبان « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) » بیان شده است، دو نکته ی مهم استنباط می شود:

 

1 - امام خمینی (رحمة الله علیه)   در   زمان   حیات   مبارکشان،  حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » را برای پذیرفتن رهبری تحت تعلیم قرار داده بودند و با توجه به نقش مهمی که امام (رحمة الله علیه) برای « ایران » در مسئله ی مبارزه با « فراماسونری دجال،  (صهیونیسم  جهانی،  نظام سلطه  و ...) »   قایل  بودند،   ایشان   حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » را مسئول امور مربوط به خط مقدم مواجهه با « اسرائیل » قرار داده بودند تا برای مبارز ی جدی با « دجال » در زمان رهبریشان آماده باشند.

 

2 - با توجه به اینکه حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » برخلاف رویه ی امام خمینی (رحمة الله علیه)، نماینده ی « تام الاختیاری »  برای  امور  مربوط  به  « اسرائیل »  و « لبنان » برنگزیده اند، به نظر می رسد که  مطابق  الهامات  الهی،  نقش  ایشان  در  مقابله  با « فراماسونری دجال، (صهیونیسم جهانی، نظام سلطه و ...) » نقش ویژه ای است و در هر زمانی، ایشان شخصاً مسئول پیگیری این مسئله  هستند  که  البته  این  امر می تواند با مسئله ی « فتح قدس » به دست « ایرانیان » که در روایات آخرالزمانی وارد شده است، مرتبط باشد.(280)

 

پس از رحلت امام خمینی (رحمة الله علیه)، حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » به رهبری جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدند و مسئولیت سنگین رهبری را با درایت و صلابت بر عهده گرفتند. در زمان ایشان نیز « فراماسونری دجال » و یارانش، شدیدترین تحریم ها را بر ضد ایران اعمال کردند؛ گرچه این تحریم ها زحمات زیادی بر مردم  مومن « ایران » تحمیل کرد، اما موجب آغاز جنبش های عظیمی در جهت استقلال علمی، فرهنگی و اقتصادی کشورمان گردید.(281)

 

در زمان رهبری حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » جنگ های « اول خلیج فارس علیه عراق »، « نبرد افغانستان » و « جنگ دوم خلیج فارس علیه عراق » از جانب « سازمان جهانی فراماسونری » و اعضای برجسته ی  آن  همچون  « آمریکا »، « انگلیس »، « ناتو » و ... سازماندهی شد که در نتیجه ی آن ها، حلقه ی محاصره ی « دجال » علیه « ایران » تنگ شود؛(282) اما به واسطه ی وجود  رهبری  قدرتمند،  این توطئه ها خنثی شد و برخلاف خواسته ی « دجال »، « انتفاضه ی مسجد الاقصی » در « فلسطین » به تأسی از پیروزی های « ایران » شدت یافت(283) و « حزب الله لبنان » نیز توانست اسرائیلی ها را در سال 2000 میلادی از « جنوب لبنان » عقب براند(284) و در سال 2006 و نبرد معروف و سنگین « 33 روزه »، شکست سنگینی به « اسرائیل » وارد نماید(285) و این کشور ماسونی را برای اولین بار از زمان « اشغال فلسطین »، وادار به مبادله ی تعداد زیادی از « اسرای عرب » نماید.(286) در این میان « نبرد 33 روزه » جایگاه مهمی در برنامه های « دجال » برای تحقق « اسرائیل نیل تا فرات » داشت؛ چرا که اگر می توانست به این آرزو دست یابد، زمینه برای تشکیل « معبد شیطانی سلیمان » و آغاز امپراطوری « دجال » تا سال 2010 میلادی فراهم می شد که به لطف خدا و مجاهدت های مجاهدان « حزب الله لبنان » نتیجه داد و این توطئه ی بزرگ ابتر ماند. جالب این که تلاش « فراماسونری جهانی »  برای  طولانی  کردن  جنگ تا « 33 روز » و توسل به « عدد 33 » مورد علاقه ی ماسون ها نیز نتوانست گره « دجال » را باز کند(287) و اراده ی خداوند متعال که در پیروزی های « حزب الله » متجلی شد، ورق را به نفع اسلام و مقاومت برگرداند و شمارش معکوس برای نابودی « دجال » و « ظهور منجی موعود (عجّل الله تعالي فرجه الشّریف) » را در آخرالزمان، آغاز کرد.

 

در حال حاضر نیز به لطف خداوند متعال، غلبه ی زشتی و تاریکی روز به روز کمرنگ تر می شود و نور الهی که با « انقلاب اسلامی ایران » در جهان طلیعه زد، می رود تا روز به روز عالمگیر شود و بر تاریکی و پلیدی پیروز گردد.

 

امروز ندای آزادگی و معنویت نه تنها از  « ایران »،  بلکه  از  « لبنان »،  « فلسطین »، « یمن »، « عراق »، « بحرین »، « افغانستان »، و ... شنیده می شود(288) و انقلابی الهی که سیدی بزرگ از شهر مقدس « قم » آغاز کرده بود، می رود تا عالمگیر شده و  عنوان خاری در چشم « دجال »، « حرکات شیطانی فراماسونری دجال » را تا زمان ظهور منجی موعود (عجّل الله تعالي فرجه الشّریف)، متوقف نماید تا ان شاء الله با ظهور حضرت مهدی(عجّل الله تعالي فرجه الشّریف)، طومار زندگی « دجال » درنوردیده شود. (ان شاء الله)

 

سه شخصیت بزرگ آخرالزمان که رهبری خط مقدم مواجهه با  « فراماسونری دجال »  را بر عهده داشته و دارند:  « امام خمینی (رحمة الله علیه) »،  « حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) »،  و  « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) ».

 

 

لازم به ذکر است که با آغاز انقلاب اسلامی ایران، « فراماسونری دجال » نیز از پا ننشسته و مهره های کلیدی خود را از همان روزهای آغازین انقلاب، وارد صفوف انقلابیون نمود تا به خیال خود، این انقلاب را منحرف نماید، اما به لطف خدا این امر تاکنون محقق نشده است. افرادی مثل « ابوالحسن بنی صدر » که ارتباط آن ها با سرویس های جاسوسی کشور ماسونی « انگلیس » نیز افشا شده است، از ابتدای انقلاب اسلامی ایران، به خرابکاری و نفاق پرداختند و حتی با ریاکاری توانستند به مقام « ریاست جمهوری » نیز دست یابند؛(289) اما اینان نمی دانستند که مملکتی که خداوند آن را برای مأموریتی وِیژه در آخرالزمان برگزیده است،  با  این  ترفندها  آسیب می بیند، اما از هم نمی پاشد!!!

 

در طول 32 سال  گذشته،  علاوه  بر  تهدیدات  خارجی،  « انقلاب اسلامی  » ایران فتنه های بزرگی همچون « خیانت های بنی صدر »، « بمب گذاری های تروریستی »، « غائله ی  گروهک  مجاهدین خلق (منافقین) »،  « انحراف  و  اختلاس  برخی  از مسئولین » به خصوص در دوره ی موسوم به « اصلاحات »،(290) و « فتنه ها و اغتشاشات بزرگ پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هجری شمسی » را پشت سر گذاشته است(291) و  به  لطف خدا از آن ها سربلند بیرون آمده است. اما نکته ی جالب این که در هر کدام از این فتنه ها، ردپای « فراماسونری جهانی » به چشم می خورد.

 

برای مثال « فتنه ها و اغتشاشات بزرگ پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هجری شمسی » که یکی از بزرگترین فتنه ها علیه « تمامیت نظام » و  نه فقط یکی از کاندیداها بود، خود گواه این مدعا است؛(292) حتی اگر از برخی گزارش ها مانند سخنان « پیام فضلی نژاد » روزنامه نگار و نویسنده ی معروف درباره ی ارتباط « سید محمد خاتمی » با فراماسونرها و عضویت برخی از سران و مغزهای متفکر فتنه همچون  « میر حسین موسوی » در « لژ ماسونی قسطنطنیه »(293) به دلیل در دست نبودن مدارک  کافی  در  حال  حاضر  بگذریم،  باز  هم  وجود  اطلاعاتی  مبنی بر دیدار « سید محمد خاتمی » با فراماسون معروف « جرج سوروس »(294) و دست داشتن « بنیاد ماسونی سوروس » در وقایع پس از انتخابات،(295) نشان می دهد که حداقل، هدایت این فتنه ها از سوی فراماسون های خارجی بوده است.  از  سوی دیگر،  در  حمایت  از « اغتشاشگران بعد از انتخابات » کشورهای ماسونی دنیا، به حمایت از فتنه گران پرداختند.(296) حال اگر به توصیف « فراماسون ها » از « جنبش های ماسونی » نگاهی بیندازیم، در می یابیم  که « اغتشاشات پس از انتخابات » موسوم به « جنبش سبز »  نیز  یک  « جنبش ماسونی » می باشد:(297)

 

ماسون ها در رابطه با جوامع، چنین نظری دارند:(298)

 

« مدرسه اي كه توسط مدير ماسون اداره مي شود، يك موسسه ي ماسوني محسوب مي گردد. جامعه اي كه توسط يك ليدر ماسون  رهبري مي شود، جامعه ي ماسوني به حساب مي آيد. اگر تعداد اعضايمان هم زياد نشود، از طرف هر كسي كه مي خواهد باشد، باشد، تحقق اصول و آداب در هر جا و مكان يك موفقيت شمرده مي شود. »(نشريه ي ماسون ترك – صفحه ي 3032)

 

با توجه به همین تعریف، جنبشی همچون « جنبش اغتشاشگر سبز » که از سوی کشورهای ماسونی همچون « آمریکا »، « انگلیس »، « فرانسه »، « ایتالیا » و ...  و نیز بنیاد های ماسونی همچون « بنیاد سوروس » مورد حمایت و هدایت قرار می گرفته است، مطابق تعریف خود ماسون ها نیز یک « جنبش ماسونی » تلقی می گردد.

 

البته ماجرا به همین جا ختم نمی شود، زیرا برخی گزارش ها حاکی از شرکت « سید محمد خاتمی » در « اجلاس ماسونی بیلدربرگ » می باشند:(299)

 

وجود برخی از گزارش ها مبنی بر حضور « سید محمد خاتمی » در اجلاس « بیلدربرگ » سال 1999 میلادی.

 

وجود برخی از گزارش ها مبنی بر حضور « سید محمد خاتمی » در اجلاس « بیلدربرگ » سال 1999 میلادی.

 

البته لازم به ذکر است که گزارش هایی در رابطه با ارتباط « عبدالکریم سروش » یکی دیگر از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » با « بیلدربرگ » به گوش می رسد. بدین نحو که جایزه ی به اصطلاح ادبی ماسونی « اراسموس » از سوی خاندان  سلطنتی « برنهارد » هلند و بنیانگذار اجلاس « بیلدربرگ » به « سروش » اعطا گردید تا از خدمات وی به « فراماسونری جهانی » تقدیر گردد.(300)

 

اما نکته ی عجیبی که در حین مطالعه پیرامون فراماسونری در « آمریکای لاتین » به دست آمد و باعث تأسف و تأثر نگارنده گردید، اعطای عضویت در گروه احتمالاً ماسونی کوبایی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » رییس جمهور کوبا و یکی از اعضای برجسته ی « Order of Jose Marti » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » می باشد.(301)

 

همانگونه که قبلاً ذکر شد، « Jose Marti » یکی از به اصطلاح انقلابیون کوبایی  بود که عضویت وی  در  گروه های  ماسونی  قبلاً  اثبات  گردید.(302) مطابق  تحقیقات  برخی از  محققان،   امروزه   یک   « Order »   احتمالاً  ماسونی  در  کوبا  با  عنوان  رسمی « Order of Jose Marti » وجود دارد(303) که مدال عضویت آن به برخی از افراد که عمده ی  آن ها  « کمونیست »  یا « فراماسون » بوده اند،  اعطا  گردیده  است.  برای  مثال « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی »  که  قبلاً  پیرامون عضویت  وی  در  گروه  ماسونی « Order of St. John »  یا « Order of Malta » بحث شد،(304) یکی از افرادی است که مدال عضویت   گروه احتمالاً  ماسونی  « Order of Jose Marti »  از  سوی « فیدل کاسترو » فراماسون به وی اعطا شده است:(305)

 

عضویت « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی »  در  گروه ماسونی  و  شیطانی « Order of St. John » یا « Order of Malta ».

 

اعطای  مدال  عضویت  گروه احتمالاً ماسونی  « Order of Jose Marti »  از  سوی  « فیدل کاسترو »  به « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی ».

 

 

همچنین « شاهزاده فرا آندرو برتی »، هفتاد و هشتمین « رییس » و « استاد بزرگ » گروه ماسونی « Order of St. John » یا « Order of Malta »(306) نیز از سوی « فیدل کاسترو »، به عضویت گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti »  در آمده است:(307)

 

« شاهزاده فرا آندرو برتی »؛  هفتاد و هشتمین   « رئیس »   و  « استاد بزرگ »  گروه   ماسونی « Order of Malta » یا « Order of St. John ».

 

 

« شاهزاده فرا آندرو برتی »  هفتاد و هشتمین  « رئیس »  و  « استاد بزرگ »   گروه   ماسونی  و شیطانی  « Order of Malta »   یا  « Order of St. John »،  در  حالی  که  مدال  عضویت  در  گروه احتمالاً ماسونی  « Order of Jose Marti »  از  سوی  « فیدل کاسترو »  به وی اعطاء شده و بر سینه اش نصب  گردیده  است.   (جالب  این  که  با  همه ی  ادعاهای  « فیدل کاسترو »  درباره ی  مبارزه  با امپریالیسم،  وی « رئیس » یک گروه ماسونی با عنوان  « Order of Malta »  را که در گروه مذکور، جنایتکاران  بزرگی  چون   « جرج بوش »،  « هنری کیسینجر »،  « راکفلرها »،  « ملکه الیزابت دوم انگلستان » و ... عضو هستند،  به  عضویت گروه احتمالاً ماسونی  کوبایی  « Order of Jose Marti »  در می آورد و دست وی را به گرمی می فشارد!!!)

 

 

اما تأسف بار اینکه مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti  »  از سوی « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از رهبران و مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » اعطاء شده است:(308)

 

 

اعطای  مدال  عضویت  در  گروه  احتمالاً  ماسونی  « Order of Jose Marti »   از  سوی   « فیدل کاسترو »  به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز ».

 

 

اعطای  مدال  عضویت  در  گروه   احتمالاً   ماسونی  « Order of Jose Marti »  از  سوی  « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز ».

 

 

مجسمه ی  نیم تنه ی  « خوزه مارتی »  به  اصطلاح  انقلابی  کوبایی   (کسی  که  گروه  ماسونی « Order of Jose Marti » به نام وی مزین شده است!!!)  و بنای  یادبود  ماسونی  وی  که  بر  روی « هرم 13 پله ای » و « سر هرم » انتهایی آن بنا  شده  است  و  « هرم 13 پله ای »  روی 1 دلاری آمریکا را به خاطر می آورد!!!(309)

 

 

در  مورد  عضویت  « سید محمد خاتمی »  در  « Order »  و  گروه   احتمالاً   ماسونی « Order of Jose Marti » باید گفت که گرچه وی ممکن است از ماهیت دقیق این گروه خبر نداشته باشد، اما باز این سوال مطرح می شود که چه ویژگی ها و خصوصیاتی در وی وجود داشته است که از سوی سران « Order of Jose Marti » لایق اعطای عضویت این گروه دانسته شده است؟ فعالیت های وی چرا باید مورد توجه ماسون ها  باشد؟ چرا در  طی  مدت  طولانی  ارتباط « ایران » و « کوبا »، عضویت در گروه مذکور، تنها به « خاتمی » اعطاء شده است؟ آیا همسویی و هم صدایی « خاتمی » با کشورهای ماسونی، عامل این عضویت نبوده است؟ آیا ...؟

 

البته نکته ی جالب دیگری که می توان در رابطه با « جنبش فتنه گر سبز » به آن اشاره کرد، وجود شعارهایی همچون « نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران » در بین شعارهای محبوب « فتنه گران » در « روز جهانی قدس »  بود(310) که  نشان  می دهد سرسلسله ی این « فتنه » به دست فراماسون هایی  در خارج کشور است که در همه حال نسبت به آرمان نهاییشان یعنی « تخریب مسجد الاقصی » و « ساخت معبد سلیمان » پایبند هستند و حتی در اغتشاشات پس از انتخابات ایران نیز این شعار را که مهمترین دغدغه ی جهان اسلام یعنی « قدس » را مورد هدف قرار داده بود، در دهان عناصر فریب خورده و پیاده نظام خود انداختند!

 

به هر حال، با توجه به مطالبی که ذکر شد، در می یابیم که کشورهای ماسونی دنیا، از هنگامی که با پیروزی انقلاب اسلامی و الهی ایران مواجه شدند و خط مشی « ضد ماسونی »، « ضد آمریکایی »، « ضد اسرائیلی »، « ضد کمونیستی »، « ضد انگلیسی » و ... آن را دریافتند، از همان روزهای اول به کارشکنی، دشمنی و نفوذ دادن برخی از عناصر خود همچون « بنی صدر » به آن پرداختند و در یکی از این ترفندها، به اسم « تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هجری شمسی »، به دشمنی و « فتنه انگیزی »  علیه  « تمامیت نظام »  و  « آرمان های انقلاب اسلامی و الهی ایران » پرداختند.

 

متأسفانه، علاوه بر نفوذ در بین برخی از سیاسیون، در برخی جریان های فرهنگی و اقتصادی نیز نفوذ جریان شیطانی « فراماسونری » به چشم می خورد. در زمینه ی فرهنگی،  رواج  دادن  سبک  معماری  حاوی  نماد های  ماسونی  همچون  ساختمان « موسسه ی مالی و اعتباری قوامین »  به  شکل  « ابلیسک ماسونی »،  ساختمان « هتل » به شکل « هرم » در شهر « شیراز » و ... اشاره نمود:(311)

 

« هتل هرمی شکل » در دروازه قرآن « شیراز ».

 

 

 

ساختمان مرکزی « موسسه ی مالی و اعتباری قوامین » به شکل « ابلیسک » ماسونی.

 

 

از سوی دیگر مدتی است که عبارت نامأنوس و نامناسب « معمار کبیر انقلاب »(312) به جای « بنیانگذار کبیر انقلاب » درباره ی شخصیت والا و ملکوتی حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) باب شده است که بر نگرانی دوستداران فهیم این شخصیت بی نظیر، افزوده است. چرا که این اصطلاح نامناسب که معلوم نیست توسط چه جریانی به حوزه ی فرهنگ و ادبیات کشور وارد شده است، ممکن است به مبارزات عظیم این  بزرگمرد  تاریخ  علیه « فراماسونری دجال » خدشه وارد نماید.

 

 صفحه  5  4  3  2 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتان در مورد مطالب وبلاگ چیست؟
    مهمترین برنامه جهت تعجیل در ظهورچیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 211
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 151
  • بازدید ماه : 151
  • بازدید سال : 8,936
  • بازدید کلی : 107,609