loading...
awaken
awaken بازدید : 203 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

 

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/04/23/100943635404.jpgهمان طور كه در ابتداي فيلم يك، پاي نازي ها به ميان كشيده مي شود ، ما شاهد حضور يك روس هم هستيم . شخصي به نام گريگوري ايفوموويچ راسپوتين. اين فرد كه در اواخر تاريخ  امپراتوري رومانف ها در روسيه ظاهر شد، شخصي مرموز است كه درباره وي و مرگ او داستان هاي تعجب بر انگيز زيادي نقل شده است .

 

 

 

در ميان فيلمهاي ساخته شده توسط غرب، فيلم هاي مرتبط با ماورا الطبيعه يكي از پرمخاطب ترين فيلم ها هستند.رويكرد غرب به سوي ساخت فيلم هاي تخيلي و مرتبط با ماورا الطبيعه، مدتها است كه آغاز شده، فيلم هايي كه در اين زمينه ساخته مي شود، از نظر محتوايي،به چند دسته تقسيم مي شوند:

 1.  موجودات بيگانه و حمله ي آنها به زمين و دفاع انسان از خودش و حيات زمين

2.  حضور موجودات بيگانه در زمين و زندگي آنها با انسان ها

3.  فيلم هايي با موضوعات جادوگري و جادوگران و انسانهايي داراي قدرتهاي ماورايي

4.  ارواح و شياطين و برخورد آنها با انسان ها و...

 در رابطه با موضوعات فوق، فيلم هاي زيادي ساخته شده است، كه بسياري از آنها بر پايه رمان هاي تخيلي مي باشد و مابقي هم با فيلم نامه هايي مستقل ساخته شده اند. البته نكته اي كه بايد در برخورد با اين فيلم هاي پرمخاطب به آن توجه شود، اين است كه برخي از اين فيلم ها به صورت سلسله وار، ادامه مي يابد.

اما مسئله ي ديگر در خصوص بررسي اين آثار، يافتن پاسخي  است براي اين پرسش ها:

v  چرا غرب رويكردي به اين صورت پيدا كرده و چرا سال به سال توجه و سرمايه گذاري در اين زمينه را بيشتر مي كند ؟

v   چرا در اين ميان آمريكا، نقش بسيار موثري دارد ؟

v  چرادراين اواخردرفيلمها،سخن از وجودسازماني براي برخوردباموجودات غيرطبيعي به ميان مي آيد؟

 چرا كه مي دانيم در گذشته ، زماني كه در فيلم هاي تخيلي بحث برخورد با موجودات ناشناخته و هيولا ها به ميان مي آمد، اين كار را به عهده ي ارتش و قواي مسلح مي گذاشتند . ولي اينك در فيلم هاي جديد ، وظيفه ي برخورد با موجودات غير طبيعي و ماورايي و بيگانه بر عهده سازماني مشخص قرار دارد ! سازماني كه در فيلم هاي مردان سياه پوش با آن رو برو مي شويم ، سازماني است  براي شناسايي و كنترل موجودات غير طبيعي.

در اين مجموعه فيلم ها  اينطور به بيننده فهمانده مي شود كه اين سازمان موجودات بيگانه را شناسايي و طبقه بندي مي كند  و با افراد ورزيده ي خود ، آنها را كنترل مي كند .

اما نكته ي جالب تر آن است كه بعد از فيلم هاي مردان سياه پوش ، فيلم هاي پسر جهنمي ساخته مي شود و در اين فيلم ها ، هنوز هم نقش برخورد با نيرو هاي ناشناخته به عهده ي يك سازمان خاص است ، اما در اينجا برخلاف فيلم هاي مردان سياه پوش ، علاوه بر شناسايي و كنترل موجودات غير طبيعي ، وظيفه جذب نيرو هاي غير طبيعي هم به وظايف اين سازمان اضافه شده !! و اين مطلب به وضوح در مقايسه ي اين دو فيلم به چشم مي آيد . چرا كه ما در فيلم هاي مردان سياهپوش شاهد تكاپوي انسانها براي برخورد با موجودات بيگانه هستيم ، ولي در فيلم هاي پسر جهنمي شاهد همكاري برخي موجودات غير طبيعي با انسان ها، براي مقابله با موجودات غير طبيعي هستيم ! و براي ما اين سوال به وجود مي آيد كه آيا اين مسئله، منعكس كننده ي واقعيتي سِرّي در آمريكا است ؟! نكته اي كه واقعا جاي بحث و تحقيق بيشتري دارد !

آيابه واقع درآمريكاوياديگرنقاط جهان سازمانهايي براي برخورد بانيروهاي ناشناخته تاسيس شده است؟

 چرا كه ما مي دانيم نيرو ها و موجوداتي، غير از انسان ها، وجود دارند و ما به عنوان مسلمان ، حداقل به وجود موجوداتي همچون فرشته، جن و شيطان اعتقاد داريم. ولي آيا موجودات ديگري هم در اين جهان هستند كه ما از وجود آنها بي خبريم ، در حالي كه محققان حاضر در سازمانهاي سري « تحقيق در مورد موجودات غير طبيعي » آنها را مي شناسند و با آنها در تعامل اند؟!

به هر حال هدف اين مقاله ، بررسي مجموعه فيلم هاي پسرجهنمي از نظر مفاهيم دروني آن مي باشد  و براي بررسي مسائل ديگر ، در اين مقال مجال نيست.

سربازان نازي در زير باران در حال تكاپو هستند ، راسپوتين ( جادوگر تزار روسيه ) كه در سال 1916 كشته شده ، اينك در زماني كه فيلم روايت آن را مي كند ، يعني جنگ جهاني دوم (1939-1945 ) حضور دارد !

افسر نازي به او مي گويد: تحقيقاتت بي نتيجه بوده. اما راسپوتين با قاطعيت به او پاسخ مي دهد : شكستي در كار نيست، من به هيتلر قول يك جادوي بزرگ را دادم و همين كار را هم مي كنم . دروازه اي باز خواهم كرد و آن موجود افسانه اي را بيدار مي كنم. نماد نابودي و بي نظمي؛ دشمنانمان از ميان خواهند رفت و همه ي آنها نابود خواهند شد، تنها خاكستر آنها برجاي مي ماند.

v        اين سوال براي ما به وجود مي آيد كه : چرا در فيلمي تخيلي ، پاي هيتلر به ميان كشيده مي شود ؟!! چرا فيلم با سكانسي آغاز مي شود كه در آن سربازان آلمان هيتلري حضور دارند ؟ چرا مسبب ورود  موجودي شرور را به زمين،  هيتلر  مي دانند ؟

v   ازسوي ديگر فردي روسي رابه تصوير مي كشندكه چندين سال پيش ازقدرت يابي هيتلرمرده است!

مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي مانند اكثر فيلم هاي آمريكايي داراي يك محتواي ظاهري است و يك محتواي دروني است؛ محتواي ظاهري آن، همان روايت داستان است، اما محتواي دروني آن، مفاهيمي جداي از فيلم است كه با مهارت و زيركي تمام در دل فيلم جاي داده مي شود، تا اهداف مورد نظر را در ذهن مخاطب قرار دهد.

در بررسي مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي به مفاهيم مهمي دست پيدا مي كنيم كه ، اينك به شرح آنها مي پردازيم:

 آلماني ستيزي

 v         يكي از مفاهيمي كه در دل فيلم هاي پسر جهنمي جاي داده شده، آلماني ستيزي است: هدف، اين است كه چهره ي زشتي از آلمان و آلماني در ذهن بيننده قرار گيرد.

اما چرا؟ دليل اين امر در اين است كه، آلمان دو جنگ جهاني را رقم زده و از سوي ديگر تاريخ آلمان شاهد حضور هيتلر بوده كه به يهودي كشي متهم است و همين امر، يعني واقعه ي مشكوك هلوكاست، دستاويز اقدامات صهيونيست ها مي باشد؛ به بيان ديگر مشروعيت كنوني اسرائيل وابسته  به وجود هلوكاست است. از اين رو در سياست هاي صهيونيسم جهاني، اين نكته ضروري است كه همواره ياد هلوكاست را زنده نگه دارند و اين امر را به هر شكلي محقق مي كنند؛ به عنوان مثال: برگذاري يادواره ها، بزرگداشت ها، ساخت ابنيه هاي يادبود و يا گنجاندن مفاهيم مرتبط با هلوكاست در فيلم هاي ساخت غرب.

براي زنده نگه داشتن ياد هلوكاست، يا فيلم هاي تاريخي مرتبط با ضديت نازي ها با يهوديان مي سازند مانند: فيلم مقاومت defiance و يا اينكه فيلم تاريخي مرتبط با نازي ها و آلمان هيتلري مي سازند تا ضمن روايت تاريخ به آنصورت كه مي خواهند ، به نوعي افكار مخاطب را به سوي عاملان واقعه هلوكاست بكشانند ، كه البته در اين زمينه فيلم هاي زيادي وجود دارد كه از آن جمله مي توان اين موارد را نام برد : شب ژنرالها ، والكري Valkyrie ، دشمن پشت دروازه ها   Enemy at the gates، قلعه عقابها ، سوفي شل . اما از سوي ديگر نوع سومي از فيلم ها هم در اين زمينه وجود دارند كه موضوع فيلم مرتبط با مسئله اي غير از نازي ها و آلمان هيتلري مي باشد ولي در آنها به شيوه هاي مختلف از نازيها و هيتلر ياد مي شود ، كه بايد دانست اين گونه فيلم ها به جهت اينكه تاريخي نيستند ، از اين رو مخاطبي فراگير تر از فيلم هاي تاريخي دارند ، از اين رو اين اشاره هاي كوتاه به حزب نازي و هيتلر در ذهن افراد بيشتري قرار مي گيرد ؛ مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي از اين دست مي باشد . از جمله موارد ديگر در اين زمينه مي توان به اين فيلم ها اشاره كرد : رانندگان ديوانه ( با بازي بازيگر نقش مستربين ) ، تعطيلات مستربين  Mr. bean`s holiday ، ديكتاتور بزرگ ( با بازي چارلي چاپلين ) ، كتابخوان The reader  ( با بازي رالف فيناس ). حتي كوچكترين اشاره و كنايه اي در اين نوع فيلم ها ، بسيار موثر مي باشد .

مثلا در فيلم تاكسي يك، دوسارق آلماني تحت عنوان باند مرسدس به كشور فرانسه مي آمدند ! سرقت مي كردند و دوباره به آلمان بر مي گشتند . پليس متوجه شده بود كه اين سارقان آلماني هستند ؛ زماني كه رئيس پليس با تلفن مشغول مكالمه با وزير بود  ، اين ديالگ را مي گويد :

-          ما اجازه نمي دهيم كه اين اراذل، مارسي (شهري در فرانسه) را نا امن كنند. آنها را دستگير مي كنيم و به كشورشان بر مي گردانيم.

وزير: موضوع همينه، ما نمي خواهيم كه اين داستان به تصفيه حساب بين فرانسه و آلمان ختم بشه ، جنگ مدتها است كه تمام شده (!)

در آخر همين فيلم هم، زماني كه آلماني ها به دام افتاده اند ، سر دسته آنها با خشم زياد به آلماني صحبت مي كند كه با آن لحن تند، قطعا شهروند غربي را به ياد سخنراني هاي هيتلر مي اندازد .

و يا در سريال 24، زماني كه اداره ضد تروريسم آمريكا متوجه مي شود كه عده اي سعي دارند سناتور پالمر كه كانديداي رياست جمهوري آمريكا است  ترور كنند ، وقتي در صدد بررسي بر مي آيند متوجه مي شوند كه اين جنايت به يك گروه تروريست آلماني ختم مي شود!!

و امثال اينها در فيلم هاي ساخت غرب به خوبي ديده مي شود.

در فيلم هاي پسر جهنمي ما شاهد همين بحث آلماني ستيزي هستيم. در ابتداي فيلم به هيتلر نسبت طرفداري از جادو داده مي شود و ورود موجودي شيطاني  به دنيا – پسر جهنمي – به گردن وي انداخته مي شود.

البته شايد گفته شود كه در همين سكانس اول، بعد از ورود متفقين به صحنه و در گيري آنها با نازي ها و قرار گرفتن پسر جهنمي در اختيار متفقين؛ ديگر پاي آلماني ها از فيلم خارج شده ، پس ديگر بحث آلماني ستيزي مطرح نيست .

بايد بگويم كه، وجود نازي ها در ابتداي داستان فيلم، فقط كليد شروع پروژه آلماني ستيزي در اين مجموعه فيلم ها بود و تازه كار شروع شده. ما وجود مفهوم آلماني ستيزي را تا پايان فيلم دوم هم شاهد هستيم:

§         زماني كه دو نفر از ياران راسپوتين، به همراه راه بلدي به منطقه اي مي روند ، تا راسپوتين را دوباره احيا كنند . راه بلد مي گويد : طلاي مرا بدهيد ( منظورش دستمزدي مي باشد كه به صورت طلا توافق شده )

يكي از ياران راسپوتين، شمش كوچك طلايي را به زمين مي اندازد . راه بلد، شمش را بر مي دارد. در وسط شمش نقش صليب شكسته، كه مشخصه ي حزب نازي است، ضرب شده است! اين هم همان تداوم مفهوم آلماني ستيزي است.

بكارگيري شمش طلايي كه روي آن صليب شكسته ضرب شده ، باز هم زنده كننده ياد نازيسم است كه به نحو غير مستقيم زنده كننده ياد هلوكاست هم مي باشد . و جالب تر آنكه ، وقتي راه بلد ، با انگشتش صليب شكسته ي روي شمش را لمس مي كند ، توسط موجود جادويي راسپوتين كشته مي شود ! و اين بدان معنا است كه كمترين تماس با نازي ، هلاكت را به همراه دارد ، يعني نازيسم مفهومي شوم است !

§         در بخشي ديگر از فيلم، زماني كه مامور ماير به اداره تحقيقات و دفاع در مورد موجودات غير طبيعي مي رود، پير مردي كه شبيه انيشتن است (و ما در ابتداي فيلم ديديم كه همراه متفقين بود و از ماجراي باز شدن دروازه ي جادويي مطلع بود و بعد هم پسر جهنمي را پيدا كرد و او را بزرگ كرد و براي كار در سازمان آورد ) با ماير روبرو مي شود؛ و براي آشنايي بيشتر وي با اداره، او را به ديدن بخش هاي اداره مي برد و توضيحاتي به او مي دهد.

  اين پيرمرد كه كاركنان اداره او را پرفسور خطاب مي كنند و پسر جهنمي او را پدر مي خواند ، توضيحات را اينطور شروع مي كند : در سال 1937 جادو در ميان انجمن آنها آغاز شد ، گروهي از اشراف زادگان ژرمن در آنجا سخت سرگرم سحر و جادو بودند . در سال 1938 آنها به زوبين دست يافتند كه قدرت زيادي داشت ( همزامان با گفتن اين جمله ، دوربين ، زوبين را  نشان مي دهد كه در اداره وجود دارد ! ) و گروه تصميم به مقابله گرفت و اداره تاسيس شد ( اداره دفاع در مورد موجودات غير طبيعي در آمريكا )

كليه ديالگ هاي اين بخش و همچنين وجود فردي كه پرفسور خوانده مي شود، افاده كننده اين معنا است كه:

آلمان تحت رهبري هيتلر، خود را براي جنگ آماده مي كند . به طوري كه در حدود سال 1937 ، آمادگي نسبتا كاملي براي جنگ بدست مي آورد . و مسلما تحركات آلمان، مورد بررسي آمريكا قرار مي گيرد و اين كشور براي مقابله، خود را آماده مي كند ؛ جنگ شروع مي شود. انيشتن كه يك آلماني يهودي است، با اينكه جزو گروه تحقيق درباره ي انرژي اتمي در آلمان است، به بهانه ترس از نازي هاي ضد يهود،به آمريكا مي رود و ماجرا تكاپوي آلمان نازي را ، براي رسيدن به بمب اتم به دولت آمريكا فاش مي كند. (پسر جهنمي در اينجا نماد بمب اتم است كه هر كه آن را داشته باشد فاتح جنگ است و زماني كه در فيلم پرفسور به افسر متفقين مي گويد كه آنها دروازه را باز كرده اند، نماد اين است كه انيشتن به آمريكا مي گويد كه آنها در حال رسيدن به بمب اتم هستند.)

 آمريكا به انيشتن و گروهش دستور مطالعات اتمي و ساخت بمب اتم را مي دهد و از سوي ديگر مراكز هسته اي آلمان را بمب باران مي كند: انفجاري كه درفيلم در محل سكوي قرارگيري دروازه جادويي رخ مي دهد، نماد همان بمب باراني است كه آمريكايي ها بر سر مراكز هسته اي آلمان انجام دادند . و  زماني كه پرفسور پسر جهنمي را بدست مي آورد، اين هم نشان دهند بدست آمدن دانش هسته اي و از آن مهم تر بمب اتمي است .

همان طور كه ملاحظه مي كنيد، شمايي كلي از تاريخ جنگ جهاني دوم، در بطن داستان نهفته، كه خود را با وجود نماد هايي در طول داستان، در ذهن مخاطب جا مي دهد ؛ وجود اين نمادها، در طول داستان فيلم، به زيبايي به تصوير كشيده شده، تا مقصود اصلي را به راحتي در ناخود آگاه ذهن خواننده بنشاند:

o          مثلا پرفسور كه پدرخوانده پسر جهنمي است (انيشتن پدر دانش هسته اي است!) از نظر چهره بسيار شبيه انيشتن است، نوع مدل موهايش و طرز نگاه هايش به راحتي تصوير انيشتن را در ذهن تداعي مي كند ، حتي عينك پنسي گردي دارد، كه مشخصه  خاص يهوديان است!

 o          و يا در ابتداي فيلم ما شاهد اين هستيم كه موجود جادوييِ محافظِ گريگوري راسپوتين، لباس افسران نازي را پوشيده و مدال صليب آهنين هم به گردن دارد، كه با فيلم برداري هوشمندانه ، صليب آهنيني كه به گردن دارد به خوبي ديده مي شود ؛ ما  مي دانيم كه ارتش آلمان به جهت شجاعت هيتلر (به عنوان يك سرجوخه در جنگ جهاني اول) به او مدال صليب آهنين را داد. اگر چه كه مدال صليب آهنين در ارتش آلمان وجود داشته ، ولي اين مدال با تبليغات نازي هاي مشهور شده و به نوعي مشخصه ي هيتلر شد . مدال صليب آهنين انواع مختلف دارد، يك نوع آن كه به سينه متصل مي شود ( هيتلر اين نوع را داشت ) و نوع ديگر آن به وسيله بندي به گردن متصل مي شود. در ابتداي فيلم يكِ  پسرجهنمي، شاهد اين هستيم كه موجود جادويي راسپوتين مدال صليب آهنين را به گردن. از آنجا كه مدال صليب آهنين  مشخصه هيتلر است و با توجه به نحوه فيلمبرداري هوشمندانه كه مي خواسته مدال را به چشم بياورد، به اين نتيجه مي رسيم كه قصد اين بود كه به نوعي به هيتلر وجهه اي حيواني و وحشي داده شود. يعني گفته شود كه همان طور كه اين موجود وحشي است، هيتلر هم وحشي است. و اين معنا را با به كار بردن مدال صليب آهنين، بيان كرده اند.

 §         نكته ي ديگري كه در مبحث تداوم مفهوم آلماني ستيزي توجه ما را به خود جلب مي كند، اين است كه در ابتداي فيلم، زماني كه سربازان آلمان هيتلري در حال تكاپو هستند. پرچم هاي بلندي از حزب نازي برديوار ها آويزان است،امايك تفاوت مهم بين اين پرچم ها و پرچم هاي واقعي حزب نازي وجود دارد وآن اينكه در پايين همه ي پرچم هاي موجوددراين سكانس،يك علامت حلزوني مانند وجود دارد!

    ما مي دانيم كه به هيچ عنوان چنين نشاني در پرچم هاي آلمان نازي به كار نرفته است؛ پس چرا اين علامت خاص در اين پرچم ها به كار رفته ؟! و از سوي ديگر تعداد زيادي پرچم نازي بر روي ديوار ها آويزان است كه وقتي فيلمبردار در حال به تصوير كشيده افراد حاضر در صحنه است، نمايي از اين پرچم ها را هم مي گيرد !

وقتي ما در دو فيلم پسر جهنمي دقيق تر مي شويم، متوجه مي شويم كه بر روي دست راست پسرجهنمي (دست سنگي و بزرگ او كه كليد باز شدن دروازه سياهي  است) اين علامت وجود دارد، همچنين بر روي نيزه پرنس نوادا (فيلم دو) هم اين اين علامت وجود دارد.

از آنجايي كه پسر جهنمي به ذات شرور است و همچنين پرنس نوادا هم يك موجود شرور و خونريز است، پس  مي توان اينطور دانست كه به كارگيري اين علامت حلزوني در پرچم هاي حزب نازي در ابتداي فيلم و بعد بكارگيري آنها بر روي دست راست پسرجهنمي و نيزه پرنس نوادا (كه هر دو سلاح هاي اين دو نفر مي باشد)، به نوعي ادامه و استمرار ياد نازيسم در طول دو فيلم پسر جهنمي است.

ولي شايد گفته شود كه پسر جهنمي كه در جبهه خير است، چرا بايد او به ياد آورنده نازيسم باشد ؟

پاسخ روشن است: همان طور كه گفتم او ذاتا  موجود از وادي سياهي است، و ما شاهد اين هستيم كه در اواخر فيلم يك، او اسم واقعي خود را به زبان مي آورد، و تبديل به يك موجود وحشي مي شود . پس پسرجهنمي موجودِ  شروري است و بايد نمايانگر ذات پليد نازيسم  باشد، ولي در عين حال خود را كنترل كرده. مامورماير در اواخر فيلم يك خطاب به پسر جهنمي كه تبديل به هيولا شده بود گفت: تو حق انتخاب داري ، پدرت اين حق رو به تو داد.

پسر جهنمي موجودي شرور است كه با هدايت پدر خوانده اش به جبهه خير كمك مي كند . يعني همان قدرت ويرانگري آلماني كه مي توانست بر ضد جهان باشد ، اينك در اختيار آمريكا است و آمريكا آن را كنترل كرده و به نفع بشريت بكار مي برد !!

سير آلماني ستيزي در فيلم دو پسر جهنمي هم به چشم مي خورد:

§         در اوايل فيلم دوم، زماني كه اعضاي سازمان منتظر ورود مامور جديد هستند. ديالوگي كه بين پسر جهنمي و رئيس سازمان رخ مي دهد اين است :

 پسر جهنمي: اسمش چيه؟

رئيس: يوهان كراوس.

پسر جهنمي: يوهان كرواس؟!! به نظر مياد آلماني باشه.

و سپس پسر جهنمي دو جمله را با فاصله ي كمي از نظر زماني بيان مي كند:

من از آدماي آلماني خوشم نمياد. آلماني منو عصباني مي كنه.

اين دو جمله و همچنين برخورد بد و تند پسر جهنمي با مامور يوهان كرواس (در طول فيلم دو) ، همان تداوم مفهوم آلماني ستيزي در طول فيلم است .

§      ما در ادامه شاهد برخوردهاي خشك و رسمي و خالي از عاطفه يوهان كراوس، با مسائل جاري هستيم: زماني كه خداي جنگل در حال حركت در شهر است و پسر جهنمي در حالي كه نوزادي را در آغوش دارد، مي دود؛ مامور كراوس مي گويد: بچه را بذار زمين و به او شليك كن(!)

 و يا زماني كه پسر جهنمي به خداي جنگل شليك كرده و او با حالي رقت بار روي زمين افتاده . و پسر جهنمي مُرَدَد است كه او را بكشد يا نه. مامور كراوس باز هم با لحني خشك و فرياد هاي مكرر به او مي گويد : شليك كن . به سَرش شليك كن.

 §     و از سوي ديگر به تصوير كشيدن يك آلماني به صورت موجودي ميكانيكي و فاقد روح؛ خشك و سنگي دانستن آلماني هاست .

اين ديالوگ ها و اين رفتار ها ، در كل ، پيگري پروژه آلماني ستيزي در طول فيلم دوم است و مطمئنا آلماني ستيزي است و نه نازي ستيزي ، چرا كه در فيلم دو بحث بر سر وجود يك آلماني است و نه يك نازي .

§         و نكته آخر در مبحث آلماني ستيزي، وجود پرنس نوادا است؛ همان طور كه گفتم بر روي نيزه ي نقره اي او علامت حلزوني مانندي است كه بر روي دست پسر جهنمي و پرچم نازي ها وجود دارد . پس ، وجود پرنس نوادا هم ، تداعي كننده يك نازي در فيلم دو است، كه به راحتي آدم مي كشد و جنايات زيادي را مرتكب مي شود . و حتي مي خواهد ارتش طلايي كه ارتشي شكست ناپذير است را به دست بگيرد كه البته با ممانعت پسر جهنمي روبرو مي شود. 

 روسيه ستيزي 

 همان طور كه در ابتداي فيلم يك، پاي نازي ها به ميان كشيده مي شود ، ما شاهد حضور يك روس هم هستيم . شخصي به نام گريگوري ايفوموويچ راسپوتين. اين فرد كه در اواخر تاريخ  امپراتوري رومانف ها در روسيه ظاهر شد، شخصي مرموز است كه درباره وي و مرگ او داستان هاي تعجب بر انگيز زيادي نقل شده است .

ولي نكته اينجاست كه اين فرد كمي قبل از سقوط حكومت تزاري روسيه، توسط گروهي از اشراف به قتل رسيده است و زماني كه انقلاب كمونيستي شكل گرفت (1917) او وجود نداشته، چطور مي شود كه اين فرد در حدود سالهاي جنگ جهاني دوم يعني1939 تا1945 در اين فيلم به تصوير كشيده شود ؟!

 بايد دانست كه بحث ديگري كه در فيلم يك پسر جهنمي مطرح مي شود ، مفهوم روسيه ستيزي است.حال چرا براي بيان مفهوم روسيه ستيزي، بايد شخصيت راسپوتين انتخاب شود؟

از آنجايي كه قرار بوده در فيلم يك به هيتلر نسبت طرفداري از جادو داده شود و همچنين روس ها را هم  همانند هيتلر فرض كنند ، از اينرو بايد فردي روسي را از دل تاريخ بيرون مي كشيدند كه رابطه اي با جادو داشته باشد و همچنين به جهت آنكه مي خواستند ( مسئولان فيلم ) توجه افكار را به تاريخ تزاري روسيه جلب كنند ، بهترين گزينه راسپوتين بوده .كه هم فردي جادوگر است و هم در زمان تزار ها مي زيسته .

§         جادوگري روسي در فيلم احيا مي شود كه در حال همكاري با هيتلر است، و چنان با عظمي راسخ كارش را انجام مي دهد كه گويي همانند هيتلر علاقه اي خاص به دنياي تاريكي دارد !!

§         از سوي ديگر زماني كه راسپوتين به روسيه مي رود تا تخته سنگي را بياورد ( كه كليد باز شده دروازه سياهي است ) افسر روس به او مي گويد:

- خيلي ها مثل من فكر مي كنن اين سرزمين دوباره تاريخ خودش را خواهد ساخت.

اين جمله به اين معنا است كه روسيه قصد دارد بار ديگر به جايگاه قبلي خود يعني حكومتي مستبد، جنگ طلب و توسعه طلب برگردد؛ و اين جمله زماني تاثير بيشتري دارد كه از زبان يك افسر ارتش روسيه گفته شود، فردي كه به حكومت متصل است. اين بدان معنا است كه اين آرزو، آرزو بخش محدودي از روس ها نيست، بلكه آرزوي حكومت است!

§         در اوايل فيلم يك زماني كه مامور ماير وارد سازمان مي شود و همان طور كه گفتم، پرفسور او را براي آشنايي بيشتر با سازمان همراهي مي كند، پس از اينكه در باره انجمن ژرمن ها و اقدامات آنها در سالهاي 1937 و 1938 مي گويد، در پايان بيان مي كند كه: در 1958 جنگهاي سحر آميز بالاخره به پايان مي رسد، در زمان پايان جنگ جهاني (منظور جنگ جهاني دوم) .

 مامور ماير با تعجب مي گويد كه:  1945 رو ميگيد؟!! جنگ جهاني دوم در اين تاريخ تمام شد. پرفوسور با نگاهي خاص پاسخ مي دهد : واقعا مي گي !! و بعد مي خندد. چرا در اين فيلم  پايان جنگ جهاني دوم را 1958 مي دانند، در حالي كه همه مي دانند كه جنگ جهاني دوم در سال 1945 پايان يافت؟!  نكته اينجاست كه: به جهت آنكه قرار است در اين فيلم ، روسي ستيزي هم انجام شود ، از اينرو  پايان جنك جهاني دوم را سال 1958 در نظر گرفته اند كه همان زماني است كه ديگر اتحاد جماهير شوروي در حال افول قدرتش است و اگر چه در اين تاريخ با رهبريه خروشچف روبرو هستيم ، ولي ديگر تحمل ملت هاي ساكن در قلمرو شوروي به پايان رسيده و تكاپو هاي جدايي طلبانه رو به فزوني است . آمريكا اگر چه با شوروي براي نابودي آلمان هيتلري پيمان بست ، ولي به هر حال بعد از نابودي رژيم هيتلري ، مسئله مهم زمانه ، وجود رژيم مستبد و توسعه طلب شوروي بود كه در زمان استالين به اوج قدرت خود رسيده بود . و ما در اين فيلم شاهد اين هستيم كه پايان جنگ جهاني ، همان سالي در نظر گرفته مي شود كه حكومت شوروي ، قدرتش از قلعه به قعر مي رود. 

 اين همان مفهوم روسيه ستيزي است. به عبارت ديگر: روس ها و آلماني ها هر دو منفرو دانسته شده اند ، چرا كه هر دو به دنبال نابودي ديگران اند.

 دين ستيزي

 راسپوتين، يك انسان مذهبي است. او تحصيلات مذهبي داشته، و با لباس كشيشان در مجامع حاضر مي شده. در فيلم يك، ما شاهد همين شمايل هستيم، يعني فردي با لباس بلندي كه ما را به ياد لباس اسقفان مي اندازد و همچنين كتابي قديمي در دست . در برخي از عكس هايي كه از راسپوتين به دست ما رسيده، او كتابي در دست دارد كه گويا كتابي ديني است و اين واقعيت در فيلم هم به كار رفته. وقتي چنين شخصي كه كشيش است، جادوگري مي كند و رفتار شريرانه انجام مي دهد، به جهت اينك لباس دين به تن دارد ، مردم را نسبت به دين، زده مي كند؛ و اين مسئله يعني دين ستيزي، دليل ديگري است براي انتخاب شخصيت تاريخي راسپوتين در اين فيلم.

  البته بايد دانست كه مامور شرمن (يعني دختري كه قدرت در اختيار گرفتن آتش را دارد ، و در اداره تحقيق در مورد موجودات غير طبيعي ، همكار  پسر جهنمي است) گردنبندي به گردن دارد كه در وسط آن يك صليب وجود دارد. بايد اين برخورد دو گانه را اينطور معنا كرد، كه دين اگر در خدمت غرب باشد صحيح است و الا مضر و خطر آفرين!

 

 

 

 

صفحه   2  1

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتان در مورد مطالب وبلاگ چیست؟
    مهمترین برنامه جهت تعجیل در ظهورچیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 211
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 30
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 79
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 110
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 118
  • بازدید ماه : 118
  • بازدید سال : 8,903
  • بازدید کلی : 107,576